انسان به صورت طبیعی راههایی را برای رسیدن به سرمنزل مقصود میپیماید چون فطری، راه راست و مثبتاندیشی در ذهن او نهادە شدە اگرچە بە کجراهە کشاندە میشود.
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
آینهی جهاننمای قلب آدمی، آنقدر روشن و شفاف است که راه عشق را خوب میداند چون بر آن سرشته شده هرگز دچار خطا و لغزش نمیشود و سالک خود را یک راست به سر منزل مقصود میرساند.
اگرچە آفریدگار مهربان، خصوصیات موجود خردمند و سخنگوی خود را میشناسد ولی نقاط ضعف و قوت و شادی و دلتنگی برخودش پوشیدە است به همین سبب راهدانانی دلسوز و کار درست را از جنس خود آنها برگزیده تا بتوانند قلبهای زنگار گرفته را شفاف سازند و چالشها و موانع و مشکلاتی که انگیزه سفر و توان حرکت را از او گرفته از سر راه بردارد و بستر رسیدن به عشق را هموار سازد.
مهربان خالق، در این سفر کوتاه مدت این جهانی، برای محک زدن سالکان مدعی، میدانهای آزمونی مهیا نموده تا به این وسیله عیار حقیقی و تقلبی مدعیان راه عشق را پیش چشم همه بگذار تا ببینند صلاح کار کجاست.
همچنانکه رشد و تکثیر بیماریهای چون سرطان و هرمونهای مغزی و استخوانی و غیره جسم سالم و شاداب و سرحال یک انسان را ناکارآمد مینماید قدرت حرکت و جنبش و فعالیت را میگیرد فکر و خرد و روح آدمی هم به دردهای مزمنی چون کجفهمی و غرور و خودستایی و بیانگیزگی و ناامیدی دچار میگردد که باعث میشود قدرت تفکر درست و مثبتاندیش و سلامت روانی را از او بگیرد فردی بیکفایت و منفی گردد و جامعهگریز و ضد اجتماع پرورده میشود که جز تخریب سرمایههای فکری و و آرامش معنوی و روانی کاری نمیتواند انجام دهد.
انسانی که بخواهد به سلامت روانی و خردورزی و انساندوستی دست یابد و قلههای رفیع انسانیت را کسب نماید باید زیستگاە مناسب و انسانساز و سالمی وجود داشته باشد تا چنین افرادی را در دامن خود پرورش دهد.راه عشق، رهرو دانا و آگاه زبردستی میطلبد تا به کمک مربی خودساختەای، سختیها و راههای صعب و دشوار را کشف نماید و نقشه راهی همراه داشته باشد تا با آگاهی و فراست بدون هزینه، کمتر به مقصد دست یابد.
مسیر این جهان، اگر هم سخت و دشوار باشد ابزار و وسایل و امکاناتی در آن نهفته است تا رهروانش را مجهز کند و آن را به یاری بطلبد. ولی کسانی هستندکه در این وادی سرگردان میشوند و به دره عمیق خودستایی و خودشیفتگی سقوط مینمایند و خالق و مربی خویش را به فراموشی میسپارند و به دور خود میچرخند بدون اینکه قدمی را به پیش رانده باشند.
آفاتی چون خود فراموشی و بیهویتی و افتادن در دام نامهربانی و افکار منفی، سبب میشود که راه یک ماهه را صد ساله بپیماید و یا هرگز به پایان نرسد چه بسا دامهایی چون قدرت نمایی و ثروت اندوزی و شر اورا به بیراهه بکشاند و وادار نماید که ادعای خدایی نماید.
تاریخ برگهای درخشانی را از چنین افرادی ثبت نموده که قابل تامل است باید به دید عبرت به آن بنگرند تا دوباره در چنین گردابهایی دست و پا نزنند.
درک و دریافت وادی عشق، مسافری میطلبد که لباس و کسوت غرور را بزداید و جسم و تنپوشی از صلح و آشتی و پاکسیرتی بر تن نماید و نامهربانی و نادرست اندیشی را از ذهن و درون خود بزداید.
دلت را خانه من کن مصفا کردنش با من
بە ما درد دل افشا کن مداوا کردنش بامن
قلب هر انسانی، مأمنی از روح خداست روح پاکی که از نفغه الهی، سرچشمه گرفته است جمع اضداد و متناقضها در یک مکان، محال است باید برای پایان دادن به این هجران چندین هزار ساله تلاش نمود و موانع را زدود و سفرەای درخور عشق و خالق رحمان، فراهم نمود که آینهگون و نور صفت باشد.
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
انسان این موجود توانا و خردمند، لایق بهترینهاست و حسگر مهرپرور و پاکاندیشی در او نهفته است که باید به اصل و خودی خود بازگردد.
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
باید در این راه مواظب بود با مهارت دامن فرا چید تا از زشتیها و پلشتیهایی که مسیر و انگیزههای ما را به بیماری مبتلا میکند دوری گزینیم و با احتیاط از میان هزاران دام و تله عبور نماییم تا بە سلامت، از این دوزخ عبورنماییم.
نظرات